خنده های شیرین تو
چند تا عکس متفرقه براتون می زارم....اینجا قبل از رفتن به آرایشگاه و سفر شمال بوده این آب نما هم نزدیک خونمون هست.... وقتی به امیر می گم بخند ازت عکس بگیرم این حالتی میخنده..... به این هواپیما نگاه میکرد و می گفت مامان برام بخر....بعدش می گفت وقت ینی نی می بودم اینو سوار می شدم.....به بودم میگه می بودم.... عشق هواپیما داره......امیدوارم باباشو به آرزوش برسونه و خلبان بشه.... نوشتن و خط خطی کردن تفریح اصلی امیرعلی.....تو هواپیما هم با همین کار مشغول بود.... اینم یه لبخند شیرین دیگه.....البته لبخند که چه عرض کنم..... حیاط خونه ی عمو آرمان...... ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
10:30